قالب و افزونه وردپرس

سایت رمان - 2

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
خطای an error occurred در تلگرام از چیه خطای an error occurred در تلگرام از چیه
لیزر درمانی خانگی لیزر درمانی خانگی
اموزش جدید قرار دادن لینک روی متن در تلگرام اموزش جدید قرار دادن لینک روی متن در تلگرام
عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری
عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر
دانلود سریال خیلی قشنگ پوست شیر دانلود سریال خیلی قشنگ پوست شیر
بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی
فرج با دعاهاش فرج با دعاهاش
روش نگهداری كاج مطبق روش نگهداری كاج مطبق
 الناز محمدی فوری ازاد شد الناز محمدی فوری ازاد شد
عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران
بهترین عکس الهه حصارى بهترین عکس الهه حصارى
شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد
فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید
شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97 شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97
مدل های لباس امروزی کودک مدل های لباس امروزی کودک
فرجکفتار بدرد چی میخوره فرجکفتار بدرد چی میخوره
با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید
اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام
فایده های چرت زدن فایده های چرت زدن
HMVC چیست HMVC چیست
اموزش خصوصی کردن اینستاگرام اموزش خصوصی کردن اینستاگرام
روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران
مدل مانتو های دخترانه پاییزه شیک تهران مدل مانتو های دخترانه پاییزه شیک تهران
با این روش رفع ریپورت تضمینی و خارج شدن از بلاک تلگرام با این روش رفع ریپورت تضمینی و خارج شدن از بلاک تلگرام
روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام
خواص جالب  روغن شتر مرغ حتما بخونید خواص جالب روغن شتر مرغ حتما بخونید
زندگینامه کامل و جدید محسن ابراهیم زاده خواننده + زندگی شخصی و عکس زندگینامه کامل و جدید محسن ابراهیم زاده خواننده + زندگی شخصی و عکس
چیکار باید کرد شیر مادر زیاد بشه چیکار باید کرد شیر مادر زیاد بشه
عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی
زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس
آموزش آرایش صورت عروسکی آموزش آرایش صورت عروسکی
قیمت روز دلار قیمت روز دلار
ناموس کفتار خوب است یا نه ناموس کفتار خوب است یا نه
عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان
عکس جشن تقدیر از رتبه های برتر فولیتو عکس جشن تقدیر از رتبه های برتر فولیتو
جدیدترین عکس ارسلان قاسمی جدیدترین عکس ارسلان قاسمی
چرا پسته گران شد چرا پسته گران شد
 درمان جدیدکبد چرب درمان جدیدکبد چرب
اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال
اموزش درست کردن شربت هل اموزش درست کردن شربت هل
عکس های جدید جالب باربد بابایی + بیوگرافی عکس های جدید جالب باربد بابایی + بیوگرافی
عکس خانواده زن بچه پژمان بازغي عکس خانواده زن بچه پژمان بازغي
عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد
جدیدترین مدل های تزیین میوه شب یلدا جدیدترین مدل های تزیین میوه شب یلدا
خواص موثر هل خواص موثر هل
کیست بارتولن مال چی است کیست بارتولن مال چی است
کت دامن های شیک جدید دخترانه مجلسی کت دامن های شیک جدید دخترانه مجلسی
تیپ جدید محسن ابراهیم زاده تیپ جدید محسن ابراهیم زاده
نحوه فارسی کردن اینستاگرام بدون نیاز به نصب نسخه های غیررسمی نحوه فارسی کردن اینستاگرام بدون نیاز به نصب نسخه های غیررسمی
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 106
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 4,096
باردید دیروز : 1,340
ای پی امروز : 398
ای پی دیروز : 154
گوگل امروز : 23
گوگل دیروز : 15
بازدید هفته : 26,230
بازدید ماه : 56,016
بازدید سال : 408,631
بازدید کلی : 15,167,007
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

رمان واقعا جذاب رمان اشکهایم دریا شد قسمت آخر

رمان واقعا جذاب رمان اشکهایم دریا شد قسمت آخر

رمان واقعا جذاب رمان اشکهایم دریا شد قسمت آخر

http://masoud293.ir/

 سلام جناب نیاکان کی می رسین ؟
- اومدم ، تا چند دقیقه دیگه اونجام
- باشه ، پس من منتظرم ...
- باشه خداحافظ ...

شهریار وقتی وارد اتاق ادهمی شد ، سریع رفت سمتشو باهاش دست داد............

- سلام چه خبر؟
- سلام جناب نیاکان ، خبر که زیاده ...
- می شنوم ...
- بفرمائید بشینید تابگم...
- اینطوری راحت ترم ،خواهشا" زودتر بگین 
- مثل اینکه خیلی عجله دارین ، بشینید صحبتام زیاده 

شهریار بلاجبار باشه ای گفتو نشست...

- بعد از ماجرای دزدی و گزارش ناپدید شدن برادرتون ، خیلی دنبال ماجرارو گرفتیم ، باورتون نمی شه اما به یه باند بزرگ مواد مخدر که از خود آمریکا ساپورت می شه رسیدم ، که ظاهرا" برادرتون ،رئیس همون بانده تو ایران

شهریار حس کرد از گوشاش دود بلند می شه ، همیشه می دونست شهیاد کارای خلاف زیادی می کنه اما فکر نمی کرد انقدر پیشرفت کرده باشه ، باورش بارش سخت بود ...

- شما مطمئنین ؟ فکر نمی کنین ممکنه با کس دیگه ای اشتباه گرفته باشینش؟
- از شما بعیده شهریار جان، ما بالاخره تو این مسائل تجربه کافی داریم 
- آخه شما می گین از آمریکا مستقیما" حمایت می شه ، آخه شهیاد چطوری این کارو کرده ؟
- از خیلی سال پیش دنبال باندشون بودیم، با سرنخی هم که از شما گرفتیم دیگه پیدا کردنشون مشکل نبود،شما بین اقوام کسی به اسم بهمن سماوات دارین ؟
- بله ، چطور ...ایشون شوهر عمه منه ...ربطی به این موضوع داره؟
- سردسته اون باند خود ایشون هستن ...

شهریار از چیزی که می شنید شوکه شده بود، به نظرش غیر ممکن بود که بهمن تو کارقاچاق مواد مخدر باشه ، خیلی دور از ذهن بود ...

ادامه مطلب برو............



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : دانلود رمان اشکهایم دریا شد , رمان زیبای اشکهایم دریا شد , رمان میخوام , سایت رمان , رمان جالب , رمان خفن , رمان اشکهایم دریا شد , داستان اشکهایم دریا شد , دانلود داستان , دانلود مران اشکهایم دریا شد , اشکهایم دریا شد نویسندش کیه , نویسنده رمان اشکهایم دریا شد , رمان جالب اشکهایم دریا شد , رمان قشنگ اشکهایم دریا شد , قسمت اخر رمان اشکهایم دریا شد , قسمت اول رمان اشکهایم دریا شد ,
بازدید : 402
تاریخ : سه شنبه 03 شهریور 1394 زمان : 13:23 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر

رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر

رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر

رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر

رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر

«مادر جون توی سی سی یو بستری شده بود من روی نیمکت صندلی راهرو نشسته بودم گریه میکردم ،باباجون از استرس زیاد همش راه میرفت و امیرمحمد به دیوار تکیه داده بود و فقط به یه نقطه نامعلوم روی زمین چشم دوخته بود که محمد حسن و صبا و محمد جواد هم اومدن ،محمد حسن دویید و با استرس گفت:»
-بابا جون؟مادر جون چی شده؟...........
«باباجون تا محمد حسنو دید اون بغض تو گلوشو شکوند و محمد حسنو به آغوش کشید حالا که صدای گریه ی مردونه ی باباجونو می شنیدم ،دیگه نمی تونستم اونطوری از ته دل هق هق کنم؛ مادر جون به خاطر ما اینجاست
محمد جواد کنار باباجون که تو آغوش محمد حسن بود ایستاده بود و شونه ی باباجونو بوسید و برگشت به من نگاه کردو گفت:»
-آخه چی شد که اینطوری شد؟شما اونجا بودید؟http://masoud293.ir/
«باباجون با همون حالش گفت:»
-هی میگم بس کن ،انقدر تن این زنو دوتا طفل معصوما رو نلرزون ...مگه گوش میده...مگه از خر شیطون...
«محمد حسن تو کسری از ثانیه یهو یورش کرد طرف امیر ویقه اشو گرفتو به دیوار چسبوندش و با بغض و عاز و حرص و چشمای خیسش با صدای دورگه گفت:»
-نمی دونی قلبش ناراحته؟نمی دونی تحمل دعوا نداره؟...نمیدونی با دعا و دوا نگهش داشتیم؟...«امیر محمد نگاه از زمین بر نمی داشت چشم دوخته بود به همون نقطه ی روی زمین ،حرکتی نمی کرد ،حرفی نمی زد ،محمد حسن کف دستشو محکم کوبید به کنار صورت امیر محمد به روی دیوار و با حرص گفت:»
-اه...«روی صندلی نشستو صورتشو تو دستش گرفتو آرنجشو رو زانوش گذاشت ،صبا اومد طرفشو با غم نه کمتر از ما دست رو سر محمد حسن کشید و صبا گفت:»
-دوقلو ها کجان
بقیه ادامه مطلب...............


درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان برای گوشی , رمان برای موبایل , دانلود روز نود و سوم , دانلود رمان روز نود و سوم , روز نود و سوم رمان , نویسنده رمان روز نود و سوم , روز نود و سوم , وبلاگ رمان , سایت رمان , دانلود رمان , قسمت اول روز نود و سوم , قسمت اخر روز نود و سوم , خلاصه قسمت اخر روز نود و سوم ,
بازدید : 2295
تاریخ : دوشنبه 19 مرداد 1394 زمان : 23:31 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و خوانده نشده رمان گوهر مقصود قسمت اخر 

رمان جدید و خوانده نشده رمان گوهر مقصود قسمت اخر 

رمان جدید و خوانده نشده رمان گوهر مقصود قسمت اخر 

رمان جدید و خوانده نشده رمان گوهر مقصود قسمت اخر 

چند دقیقه بعد در اتاق باز شد و مسعود سرش رو آورد داخل و گفت:
نمیای شام خانوم؟
در حالی که به دیوار تکیه داده بودم و زانوهام رو بغل کرده بودم روم و سمت دیگه ای کردم و جوابش رو ندادم. صدای بسته شدن در اتاق اومد و مسعود کنارم جا گرفت و صورتش رو جلوی صورتم آوردم:
خانومم باهام قهره؟
چشم هام و بستم و سرم رو گذاشتم روی زانوهام. دستش روی بازوم نشست:
من کاری کردم؟!
با چشم های بسته گفتم:
نه......................................................................

لحنش بچگانه شد:
پس کی ناراحتت کرده، بگو خودم حسابش و برسم.
سرم رو برداشتم و با نگاه سردی گفتم:
برو شامت و بخور. خسته ام می خوام بخوابم.
و از جام بلند شدم و به سمت رخت خواب ها رفتم. بلند شد و رو بروم ایستاد، ابروهاش و بالا برد و شیطون گفت:
بخوابی؟ مگه من می ذارم! از دیروز دلم برای خانومم تنگ شده.
پوزخند زدم:
نگو خانوم! بگو بغل خواب.
لبخندش از بین رفت و با خشم توپید:
درست حرف بزن ببینم! این چرندیات چیه می گی؟!
با طعنه گفتم:
مگه غیر از اینه؟! همه کس از همه ی کارهات خبر دارن جز من! 
لب هاش و به هم فشار داد و گفت بقیه ادامه مطلب........

 



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان جدید , رمان جذاب , رمان ها , وبلاگ رمان , سایت رمان , رمان تازه عاشقانه , رمان های عاشقانه , رمان جذاب عاشقانه , قسمت اول رمان گوهر مقصود , قسمت اخر رمان گوهر مقصود , تمام قسمت های رمان گوهر مقصود , رمان میخوام عاشقی , اخرین قسمت رمان گوهر مقصود ,
بازدید : 356
تاریخ : شنبه 17 مرداد 1394 زمان : 23:47 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان خیلی جدید و خوانده نشده روزان دیروزم قسمت  آخر

رمان خیلی جدید و خوانده نشده روزان دیروزم قسمت  آخر

رمان خیلی جدید و خوانده نشده روزان دیروزم قسمت  آخر

ان روز کذایی یادم است... 
به تاریکی شب زل میزنم... به تصویرهایی که در ذهنم میکشم... به حرفهایی که هست و نیست... چه بخوام چه نخوام... چه سعی کنم نشنوم... چه بشنوم... من هیچ وقت به حرف کسی نبودم!!!
به قاب عکسی که به تقلید از خانه ی اقای کاویان اونها رو کنار هم چیدم... پدرم.. مادرم... سحر وبهزاد... دو نفری که برای خرید خانه شان از من پول قرض کردند... از منی که قرار نبود حتی پدرم محتاجم شود.
اهی میکشم... باورش سخته اما فردا مراسم عروسی منه ... مثل خیلی ها دلهره دارم... ومثل خیلی ها ... خوشحالم... ولی میترسم!
به لباس سفیدم خیره میشم...واقعا نمیدونم شانس به من رو کرد... یا یه امتحان الهی بود؟.....................................................

از اقای محبی باید ممنون می بودم که منو به دنیای نوشتن حرفه ای اشنا کرد... ولی همه ی احساسم رو به پول فروختم... اهی میکشم وروزان دیروزم... کتابی که هیچ منتقدی از من انتظار نداشت بعد ازدو رمان دیالوگ ارائه بدم...
روزان دیروزم ...
اهی میکشم... هیچ کس نمیدونه تمام خط به خط روزان دیروز براساس واقعیت بود ... لبخندی میزنم ... باید بخوابم... روز سختیه...
روزی که بعد از شب اتمام با شایان بود یادم است... کیان هم میخواست جویای حالم شود ولی... من طفره میرفتم...و هنوز هم میروم...طفره را میگویم.
شایان هم رفت... حتی نپرسیدم کجا...
کار به جایی رسید که بگویم خداحافظ واز خدا خواسته بگوید به سلامت ... بدون انکه بپرسد چرا!
هرچند دلیل های خوبی داشتم... ولی زندگی من بود

بقیه ادامه مطلب...



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان نیخوام , وبلاگ رمان , سایت رمان روزان دیروزم , رمان رمان رمان , انواع رمان , خانه رمان , سایت رمان , وبلاگ , بهترین رمان ها , رمان قشنگ , دانلود رمان میخوام , قسمت اخر روزان دیروزم , قسمت اول رمان روزان دیروزم , تمام قسمت های رمان روزان دیروزم ,
بازدید : 319
تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394 زمان : 22:26 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و خوانده نشده رمان سفر به دیار عشق قسمت اخر

رمان جدید و خوانده نشده رمان سفر به دیار عشق قسمت اخر

رمان جدید و خوانده نشده رمان سفر به دیار عشق قسمت اخر

رمان جدید و خوانده نشده رمان سفر به دیار عشق قسمت اخر

تو ماشین نشستم و با لبخند به خیابون نگاه میکنم... چند روزی از برگشتنمون میگذره و امروز بالاخره سروش رضایت داد تا به شرکت بریم.. تو این مدت اشکان و سیاوش به کارای رسیدگی میکردن... سروش در مورد اشکان یه بار دیگه همه چیز رو بهم گفت و من سعی کردم گذشته رو کالبد شکافی نکنم.. هر چند خیلی سخت بود و هست ولی خب نمیخوام زندگیه الانم رو تلخ کنم... خونه ی نقلیمون رو هم دیدم... خیلی خوشگله البته یه خورده بزرگتر از نقلیه ولی من دوستش دارم...........................................

تو این چند روز که از ماه عسل برگشتیم کلی با هم به گشت و گذار رفتیم و خوش گذروندیم... یه خورده هم استراحت کردیم و الان داریم بعد از مدتها به شرکت میریم تا مشغول کار بشیم... خیلی خوشحالم که قراره شونه به شونه ی سروش با عنوان همسر سروش وارد شرکت بشم... برام خیلی لذت بخشه که بدون هیچ محدودیتی در کنار سروش باشم 
سروش: خانومم
با لبخند میگم: جانم
سروش: بپر پایین که رسیدیم
نگاهی به اطراف میندازم و با چشمای گرد شده میگم: کی رسیدیم که من نفهمیدم؟
سروش شیطون زمزمه میکنه: از اونجایی که داشتی به آقاتون فکر میکردی اصلا نفهمیدی چه جوری رسیدیم
میخندم و میگم: شیرینی ها رو بردار
سروش: چشم خانوم راستین.. شما فقط امر کنید
میخوام جوابش رو بدم که با صدای زنگ گوشیم حرف تو دهنم میمونه... نگاهی به شماره میندازم و با دیدن شماره ی ماندانا لبخندی رو لبام میشینه
سروش: کجا خانومی؟
همونجور که دارم از ماشین پیاده میشم میگم:مانداناست... تو برو من هم چند دقیقه ی دیگه میام
یه خورده اخماش تو هم میره ولی آروم زمزمه  بقیه ادامه مطلب....................

 



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : رمان میخوام , رمان عاشقانه میخوام , رمان ترسناک میخوام , سایت رمان , برنامه رمان , داستان سفر به دیار عشق , سفر به دیار عشق رمان , نویسنده رمان سفر به دیار عشق کیه , سایت پربازدید رمان , دانلود رمان سفر به دیار عشق ,
بازدید : 363
تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 زمان : 13:49 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و قشنگ ایران من حراج قسمت اخر 

رمان جدید و قشنگ ایران من حراج قسمت اخر 

رمان جدید و قشنگ ایران من حراج قسمت اخر 

آماده 
- 1...2...3 . فریاد حرکت آمد ..
صدای موزیک ای ایران، ای مرز پر گهر ای خاکت سرچشمه هنر.....تو گوشم و فضا اکو میکرد...
- نگاه کردم کمی داخل چشم مهمانان برنامه ام نگاه کردم کمی داخل ولوله ی به پاشده ..
اول از هم نوید رو با چشم های برادرنه اش .. همبازی کودکی .. سرگرمی و بازی..دوست دوران نوجوانی... دعوا و شوخی .. اولین مردی که بی شباهت به پدر بزرگ مهربانم نبود .. پدر بزرگ .. اه که زبان در برابر خصلت هایش غاصر است ..مردی که تا دم آخر توی چشمانش خجالت در برابر من موج میزد همیشه میگفت اگه تو حلالم نکنی من جام تو جهنم ...........................................

نگاهم روی نفر بعدی لغزید که دستاشو حلقه کرد بود دور دستان نوید .. خانوم جون !! مادرم .. فقط مادرم...پشت و پناهم..نه نوید اشتباه میکرد من هیچ وقت کمبود مادر نداشتم.خانوم جون جای همه مادرای دنیا مادر بود...
نفر بعد نوشین...دوستم شریکم رفیقم...اره رفیق ...کسیکه با محبتاو کمکای پنهانیش همیشه همراهی میکرد...
سرگرد برادر سحر .. سروش همان برادر مهربان که حالا در برداشت آخر حاضر شده بود و امنیت رو تضمین کرده بود...و واقعا برادر بود .. پر شدم از یاد سحر، پر شدم از حس دوستی که جان داد دوستانه!!
شایان-تعریفی براش ندارم رفیق دوست همراه.انگار بعضیا به دنیا اومدن که فقط حس پشت و پناه بودن رو القا کنن...
نگاهم درچشم اخرین ادم این حلقه افتاد...آرمان...آرمان وثوق...مرد شماره یک زندگی من...مردی که با همه شکست هایش بازهم مرد است...یاد روزی افتادم که برای کاری از شهر خارج شده بودیم مدتی بود یه ماشین همیشه دنبالم بود.اون روزم داشتیم میرفتیم وسطای راه آرمان گفت یه ماشین داره تعقیبمون میکنه.نگاه که کردم فهمیدم همون ماشینه بهش گفتم چند روزی هست که دنبالم.پلاک ماشین رو داد برای استعلام.جوابش شد این ماشین متعلق به ....آذین.همه تنم یخ بست .لعنتی ها من که هیچوقت نداشتمتون پس الان چی از جونم میخوایید؟کل این مدت همش دنبالمون بود.موقع برگشت دیگه بقیه ادامه مطلب.......

 



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : ایران من حراج رمان , ایران من حراج , داستان ایران من حراج , رمان کوتاه , رمان میخوام , رمان غمگین , رمان جالب , رمان جدید , رمان های قشنگ , رمان های زیبا , سایت رمان , تمام قسمت های رمان ایران من حراج , قسمت اخر رمان ایران من حراج , قسمت اول رمان ایران من حراج , قسمت 18 رمان ایران من حراج ,
بازدید : 333
تاریخ : چهارشنبه 31 تیر 1394 زمان : 14:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان رمان واقعا جدید خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 8

رمان رمان واقعا جدید خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 8

رمان رمان واقعا جدید خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 8

رمان رمان واقعا جدید خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 8

رمان رمان واقعا جدید خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 8

یا امامزاده بیژن، این غولتشن کی پیداش شد؟ یه نگا به مسیح انداختم؛ پشتم به ورودی به اصطلاح مخفیگاهمون بود، کلای سویی شرتمو انداختم روی سرم تا صورتم معلوم نباشه، به مسیح نگا کردم، سرشو تکون داد ینی در رو، این یارو هم هنوز وایساده بود، نفس عمیقی کشیدم و برگشتم، سرمو انداختم پایین و با سرعت دویدم، یارو از این آدمای مذهبی بود، واسه همین دست بهم نمیزد، زیر چشی یه نگا به مسیح انداختم که به طرف دیوار رفت،.........................................................

یارو داشت میرفت طرفش، یه برگردون زد و دو قدم اونطرفتر از یارو فرود اومد، از کنارم که رد میشد، دستمو گرفت و دنبال خودش کشید، مخم هنگ کرده بود، مگه ما چیکار میکردم که در رفتیم؟ نمیدونم والا! از پله ها دویدیم و به سرعت از ساختمون زدیم بیرون، پشت ساختمون یه کوه بود که داشتن یه کم پایین ترش ساختمون سازی میکردن، نمای پنجره ی اتاقم این کوهه بود، چقدم که زیبا بود واقعاً هیچی نداشت، خشک خشک بود، از توش صدای گربه و سگ و این جانورانم میومد! از کوه دویدیم بالا، یه کم که رفتیم دست مسیحو فشار دادم و گفتم:
ـ مسیح جون هر کی دوست داری وایسا، دیگه نیومد دنبالمون! 
ایستاد، دستمو گذاشتم روی قفسه سینم و گفتم:
ـ اگه من مردم تقصیر توئه! 
خندید و گفت:
ـ نه تقصیر خودته، از بس جیغ کشیدی یارو شنید! 
اخم کردم و دست به سینه وایسادم، گلوم و ریه هام به شدت میسوخت، بعد از اون اتفاق مشکل تنفسی پیدا کرده بودم، به خاطر شوک بود. به سرفه افتاده بودم، اما خیلی جلوی خودمو گرفتم که سرفه نکنم، با مشت کوبیدم به قفسه سینه اشو و گفتم:
ـ تقصیر توئه، باید یادم بدی، اصن خودم تشک میارم پهن میکنم که نرم باشه دست و پام نشکنه! 
اخم با جذبه ای کرد و گفت:
ـ وقتی میگم نه ینی نه نسیم، فهمیدی یا جور دیگه حالیت کنم؟
جور دیگه؟ مثلاً چطوری میخواست حالیم کنه؟ ای بزنم مغزش پخش زمین بشه! دستامو زدم به کمرم و گفتم:
ـ مثلاً چطوری؟ من یه عالمه فن دیگه هم بلدم که میتونم روت پیاده کنما!! 
دستامو مشت کردم و گارد گرفتم که مچ دستمو گرفت و منو کشوند تو بغلش، یه کم سعی کردم از تو بغلش بیام بیرون اما سفت گرفته بود نامرد، هرچی سعی کردم نشد، حلقه ی دستاشو سفت تر کرد و در گوشم گفت:
ـ نسیم، اگه میگم نه به خاطر خودته، من سر این حرکت چهار بار پام شکست، دو بارم دستم ضرب دید، خطرناکه عزیز دلم! نگرانتم، تو دختری، ظریفی، زودتر از من ممکنه آسیب ببینی! خوب؟ 
عجیب آروم شده بود، چقدر تن صداش قشنگ بود وقتی اینجوری باهام حرف زد، به شدت احساساتی شده بودم، قلبم مثه چی داشت میزد، سرمو آوردم بالا؛ چشمم دوخته شد به چشمای خوشرنگ خمارش، لبخندی زدم و گفتم:
ـ واقعاً به خاطر خودمه؟ از ته قلبت؟ یا فقط به خاطر اینکه... 
دستشو گذاشت روی لبام، دوباره سرمو گذاشت روی سینه اشو و گفت:
ـ به خاطر خودته عزیزم، همش به خاطر خودته... نسیم، نمیدونم چیه، اما نمیتونم ببینم که آسیب میبینی!! حتی توی تمرینایی که خودت بهم میدی و ازم میخوای که با قدرت بزنم، نمیتونم! 
هعـــــی، خیلی  ادامه مطلب بروید



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : تمام قسمت های رمان کی فکرش رو می کرد , داستان کی فکرش رو می کرد , قسمت اخر کی فکرش رو می کرد , سایت رمان , قسمت 1 تا 8 رمان کی فکرش رو می کرد , کی فکرش رو می کرد رمان ,
بازدید : 299
تاریخ : شنبه 09 خرداد 1394 زمان : 23:30 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

-داره درس میخونه!
با تعجب نگاش کردم و گفتم :
-وااااااقعا؟
-آره،مخش عیب داره
-به نظر من ماییم که مخامون عیب داره حالا خوبه امسال کنکور داریم اصلا انگار نه انگار
-حالا کو تا کنکور ؟بعد می خونیم!من که شخصا هرچی الان بخونم دو هفته دیگه می پره!
-نه من یادم میمونه ولی حوصلش رو ندارم..............................................

-آره والا حوصله کجا بود؟
-رها تو این همه منو کشوندی پایین الان می خوای کجا بری؟؟؟؟؟
-نمیدونم
-بیا بریم یخمک بخریم
-نسیم تو دوباره بچه کوچولو شدیا!
پامو کوبیدم زمین و گفتم:
-من یخمک!بیا بریم دیگه
با بی میلی راهش رو به طرف سوپری کج کرد و گفت:
-باشه بریم!
دستم رو دور گردنش انداختم و گفتم:
-آ قربون دوست گلم برم من!
نگاهی بهم کرد و گفت:
-نسیم تو چرا اینجوری ای ؟ نه به اون همه غرورت نه به این همه شیطونیت!
نگاه عاقل اندرسفیهی بهش انداختم و همونطور که سرم رو تکون میدادم گفتم:
-نچ،نچ،نچ رها تو یعنی هنوز نفهمیدی که غرور من مال پسراست!
-چرا یه حدسایی زده بودم
خندیدم و گفتم:
-خوبه داشتم به عقلت شک میکردم!
برگشتی چپ چپی نگام کرد منم پا گذاشتم به فرار اونم دنبالم می دوید
حالا شانس اوردیم که هیچ پسری اونجا نبود وگرنه آبروم میرفتجلوی سوپری وایسادم و همونطور که نفس نفس میزدم گفتم :
-رها بیا برو یخمک بخر!
باشه ای گفت و رفت تو

بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : داستان عاشقانه کی فکرش رو می کرد , رمان جدید کی فکرش رو می کرد , رمان برای اندروید , سایت رمان , وبلاگ رمان , سایت رمان عاشقانه , فصل دوم رمان کی فکرش رو می کرد , قسمت دوم رمان کی فکرش رو می کرد , قسمت اول رمان , بهترین سایت رمان , داستان و رمان , رمان جذاب , رمان کسکشی , رمان گوشی , رمان غافل , رمان دادامه دار , دانلود دوم کی فکرش رو می کرد , دانلود قسمت دوم کی فکرش رو می کرد ,
بازدید : 233
تاریخ : چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 زمان : 13:27 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

داستان یه دختر با یه گذشته که خودش باهاش کنار اومده اما اطرافیانش هنوز فراموش نکردن، یه دختر از جنس احساس که نگاهش برای خودشم غریبه است... داستان دختری که خودشم روزایی رو که اهمیت میداد فراموش کرده... 

این داستان، داست یه پسرم هست، یه پسر که گذشته اشو فراموش کرده و ولی میخواد آینده اشو خودش بسازه. داستان یه پسر که برای پر کردن خلاء افکارش به رقص و موسیقی رو آورده.

این داستان؛ در مورد این دختر و پسره که رو به روی هم قرار میگیرن! دختر و پسری که با روش خودشون با مشکلاتشون مبارزه میکنن، این داستان قراره عشق و احساسو محک بزنه. قراره دختر قصه رو عوض کنه، قراره پسر قصه رو مرد کنه... 

این قصه حرفای نگفته زیاد داره..........

خداییش ما اصلا چه فکری کردیم که اون خونه به اون بزرگی رو ول کردیم اومدیم تو این قوطی کبریت من هنوز نمیدونم
همیشه از آپارتمان بدم میومده به دودلیل یکیش این که باید آروم بری آروم بیای و جیکم نزنی ،دوم به خاطر آسانسورش بود که باید سه ساعت وایسی تا بیاد 
وای مثل این که بالاخره آسانسور اومد شیطونه داشت میگفت بزنه به مخم 8 طبقه رو با پله برم یه بارم مخم معیوب شد 8طبقه رو با پله رفتم فقط تا دو هفته نمیتونستم درست راه برم!

در آسانسور رو که باز کردم چشمم افتاد به یه جفت کفش سرم رو که بلند کردم خیره شدم به دو تا چشم آبی رنگ خیلی خاصی داشت آبی تیره بود از اون بد تر برق چشما بود که آدم رو میگرفت کلا این اکتشافات من به ثانیه نکشید می خواستم بگم بیا برو دیگه که گفت:
-ببخشید
تازه فهمیدم چه سوتی ای دادم وایسادم جلوی راهش تازه میگم  بقیه ادامه مطلب



برچسب ها : رمان کی فکرش رو می کرد جدید , دانلود رمانها , رمان برای وبلاگ , سایت رمان , وبلاگ رمان , رمان کده , سایت تفریحی شاپرک رمان , رمان زیبا , دانلود رمان عاشقانه , دانلود رمان کی فکرش رو می کرد , کی فکرش رو می کرد دانلود , رمان خفن , رمان گول زدن , رمان کردن دختر , قسمت اول رمان کی فکرش رو می کرد , تمام قسمت های رمان کی فکرش رو می کرد , فقط رمان ,
بازدید : 408
تاریخ : چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 زمان : 13:10 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

 

رمان واقعا جدید رنگ احساس من قسمت یک

رمان واقعا جدید رنگ احساس من قسمت یک

رمان واقعا جدید رنگ احساس من قسمت یک

رمان واقعا جدید رنگ احساس من قسمت یک

رمان واقعا جدید رنگ احساس من قسمت یک

 

همه چیز رو درمورد بهار خونید و با مشکلات و احساسش اشنا شدید..خب اینجا هم ادامه ش رو میذارم..منتها هیجانی تر..در ( جلد دوم ) می خونید که :
بهار همون شبی که می خواد صندوق رو باز کنه و بفهمه منظور مادرش از بیان اون حرف ها چی بوده..ناگهان برق ها قطع میشه..رعد برق شدیدی می زنه..شدت باران زیاد بوده..بهار می ترسه..برای اولین بار از وقتی تنها شده می ترسه..میره بیرون که از همسایه شون کمک بگیره..از صدای رعد وبرق وحشت داشته..ولی همین که قدم به داخل کوچه میذاره و جلوی خونه ی همسایه می ایسته..ناگهان دستی جلوی دهانش رو می گیره و..
در ادامه می خونید که بهار توسط کیارش به دبی فرستاده میشه..قراره به یکی از شیخ های پولدار عرب فروخته بشه..به خاطر زیبایی که داشته همه خواهانش بودن..اونجا با مردی به اسم" پارسا شاهد "اشنا میشه..البته اشنایی که نه..پارسا شاهد می خواد بهار رو بخره..مرد جوانی خوش پوش و جذاب و بسیـــار زیاد پولدار که دو رگه..از پدر ایرانی واز مادر عرب..جذابه و مغرور..همیشه دنبال بهترین هاست..کسی که خیلی سخت میشه جلوش بایستی..و معلوم نیست چی پیش میاد..ایا بهار قسمت این مرد جوان میشه یا اینکه..
توی این رمان قراره اتفاقات زیادی بیافته..اتفاقاتی که سرنوشت بهار رو تغییر میده..یکی از همون اتفاقات فرستاده شدن بهار به دبی هست..و اتفاق دیگری که می تونه برای بهار سرنوشت ساز باشه اسراریه که در اون صندوقچه نهفته..ولی ایا دستش به اون صندوقچه می رسه؟..یا اینکه ناخواسته مسیر زندگیش تغییر می کنه و اون هم طبق همون چیزی که در اون صندوق هست؟..اریا کمکش می کنه؟..بر می گرده؟..سرنوشت این دو چی میشه؟..................................


فصل اول

تنها و ماتم زده..با دلی پر از درد و غم..توی اتاقم نشسته بودم و زل زده بودم به دیوار..
حوصله ی اشپزی نداشتم..یه کم نون وپنیر خورده بودم که سر دلمو بگیره و ضعف نکنم..اشتهام کور شده بود..
با شنیدن صدای رعد وبرق سرمو چرخوندم و نگاهمو به پنجره دوختم..
اسمون می غرید..بارون به شدت می بارید..
اسمون هم دلش گرفته..مثل من..
بی کس و تنهاتر از من هم روی این کره ی خاکی پیدا میشه؟....

 

بقیه رمان در ادامه مطلب

 

 

 



درباره : جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : دانلود رمان رنگ احساس من , داستان رنگ احساس من , داستان عاشقانه , رمان خفن رنگ احساس من , رمان برای گوشی اندروید , قسمت اول رمان رنگ احساس من , تمام قسمت های رمان رنگ احساس من , رمان , سایت رمان , رمان غمگین , رمان دختر پسر , رمان های سال 94 , رمان رنگ احساس من , رنگ احساس من رمان ,
بازدید : 396
تاریخ : دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 زمان : 23:19 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی
صفحات سایت
تعداد صفحات : 4